این یادداشت در شماره نخست ماهنامه بهمن آذربایجان منتشر شد.
....
جملهی
مشهوری است که میگوید «تاریخ همواره تکرار میشود.» این جمله از آن
جملاتی است که اهل تفلسف با این توجیه که در این صورت تاریخ چیزی جز صحنه
تکرارها نخواهد بود و در این صورت تلاش برای پیشرفتها و حرکتهای روبهجلو
عبث خواهد بود آن را طرد میکنند. اما اگر جمله را به این نحو ارائه دهیم
که «با عدمتغییر در عوامل متغیر و سلسله عللِ یک مورد طبیعتاً نتیجه حاصل
از آن سلسله علل بیتغییر خواهد ماند» اهل تفلسف و سختگیران در گزارهها
نیز به صدق این جمله معترف میشوند.
حال
اگر قائل به صدق این گزاره شویم و سعی کنیم که این گزاره را در مورد
«تبریز» و «آذربایجان» تطبیق دهیم خواهیم توانست که نتایج قابلتوجهی را به
دست آوریم.
اگر
روزی تبریز چنان ارجی داشت که مقر نایب السطنهی ایران و مدرسهی
سیاستورزی در ایران بود، اگر روزی تبریز محفل و ملجاء مهمترین جریانهای
فکری کشور بود، اگر روزی فقها، علما و صوفیان تبریز، مفخر عالم و پناه طلاب
بودند، اگر روزی پاریس و استانبولنشینان اتحاد و ترقی و بعدها مسکونشینان
کمیتهی مرکزی حزب کمونیست تمام فکر و ذکرشان را متوجه تبریز و آذربایجان
کرده بودند و... همهی اینها ریشه در عللی داشتند که اگر آن علتها هنوز
وجود داشته باشند پس نتیجه نیز همچنان پابرجا خواهد بود.
آذربایجان
و بهویژه تبریز به سبب موقعیت جغرافیایی خود و عمق تاریخمندی و اصالت
خود همواره از امکان تأثیر و تأثر بالایی برخوردار بوده است و این علل نیز
همچنان باقی هستند. بنابراین باید در انتظار نتایج ملزوم آنها نیز بود.
تبریز
به دلیل هممرزی با قفقاز و نزدیکی با جهان روسی و از طرفی نزدیکی به
آناتولی، در سدههای گذشته مرکز تحولات فکری بوده و البته متأسفانه به دلیل
ضعف دولت مرکزی در دویست سال گذشته و خصوصاً کجفهمیها و نافهمیهایی که
در دورهی پهلوی رخ داد همواره در معرض تأثیرپذیری بوده است.
روند
این تأثیرپذیری با وقوع انقلاب اسلامی و بالفعل شدن پتانسیلهای مردمی و
تاریخی آذربایجان، که توانست در عرصهی داخلی چه در فرآیند انقلاب و چه پس
از آن بویژه در دورهی جنگ توان اثبات کند، این خطه در عرصهی بینالمللی
نیز از « تأثیرپذیری » به مرحله «تأثیرگذاری» رسید. اولین نمونه و بروز این
ورود به مرحله تأثیرگذاری در عرصهی بینالملل «رادیو برونمرزی تبریز»
بوده است که توانست ندای اسلام و اسلامیت را به قفقاز و فراتر از آن
برساند. این رادیو در آن دوره چنان توان جذب مخاطب و رساندن صدا و ندایی نو
برای قفقاز نشینان را داشته است که حتی اهالی غیر مسلمان و روس قفقاز نیز
جذب برنامههای آن شده و نوارهای ضبط شدهی برنامههای مختلف آن تا قفقاز
شمالی و سایر نقاط روسیه رسانده میشد.
آذربایجان
به دلیل پتانسیل زبان و فرهنگ مشترکی که با دو همسایهی شمالی و غربی خود
دارد، همواره این توان تأثیرگذاری را در دورهی پس از انقلاب داشته است. و
البته طبیعی است که خصوصاً در 20 سال گذشته هر دو همسایه نیز از سویی برای
دفاع از خود در برابر تأثیرگذاریهای آذربایجان و از سوی دیگر برای ایجاد
انفعال در ما، سعی در تأثیرگذاری بر آذربایجان را داشتهاند.
امروز
بیش از 20 سال از این اقدامات متقابل که طرفین (یعنی تبریز به نمایندگی از
ایران اسلامی و محور استانبول – باکو) انجام دادهاند باوجود فراز و
نشیبهای فراوانی که روبرو بوده است گذشته است. ما دارای شبکههای رادیویی،
تلویزیونی و سایتهای خبری مختلف برای مخاطبان آناتولی و آنسوی ارس
هستیم. سالهاست دهها نفر بهعنوان سفیر، رایزن، کارشناس و هر عنوان دیگری
به این کشورها رفتوآمد کردهاند و همگی داعیه نشر معارف انقلاب را
داشتهاند. به نظر میرسد شایسته است که امروز پس از بیش از 20 سال بنشینیم
و راهی را که نسلهای اول و دوم انقلاب اسلامی در این سرزمینها بهطور
خاص، و حتی سایر کشورهای استقلالیافته از حکومت مسکو پیمودهاند را به
نظاره بنشینیم و با مداقه در فرازوفرودهای آن به آسیبشناسی جدی این راه طی
شده بپردازیم.
همواره
مسئولین فرهنگی در برابر پرسش از آنان در مورد عملکردشان با شتاب این جمله
را که «تأثیرات اقدامات ما ان شاالله چند سال بعد خودش را نشان خواهد داد»
بر زبان میآورند؛ اکنون را میتوان یکی از آن چند سال بعدهایی دانست که
بر زبان مسئولان بوده است.
در
اینکه تبریز توانسته است تأثیراتی را در سرزمینهای مجاور خود بگذارد هیچ
شک و شبههای نیست اما مسئلهای که باید بر روی آن مداقه کرد این است که
1) آیا این تأثیرگذاری حقیقتاً همان تأثیرگذاری ایدئال و حتی نرمال برای
تبریز بوده است؟ و 2) میزان تأثیرپذیری تبریز از محور مقابل خود تا چه
میزان بوده است و آیا این تأثیرپذیری در حال معمول و نرمال خود است؟