این یادداشت نیز نخستین بار در سایت تخصصی پیشینه منتشر شد. البته خودم عنوان روایتی از وضعیت اجتماعی ایران در دوره پایانی قاجاریه را انتخاب کرده بودم. اما سایت عنوان فعلی را برای مطلب گذاشت.
...
برهه تاریخی اواخر قاجار و خصوصا دوران پس از مشروطه از جمله مقاطع تاریخی است که به لحاظ تاریخ اجتماعی و مردمی اش از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. شرایط اجتماعی- روانی و نیز اقتصادی حاکم بر کشور در اواخر دوره قاجاریه و پیش از روی کار آمدن رضاخان برای فهم کنش ها و واکنش های اجتماعی و سیاسی مردم آن دوره بسیارقابل توجه است. با توجه به منابع تاریخی چنین به نظر می رسد که این منابع به دلیل این که حوادث و شرایط پیش از مشروطه منتج به قیام مشروطه شده است برای تاریخ نگاران مهم جلوه می کرده است و آنان سعی کرده اند تا هم تاریخ اجتماعی – اقتصادی درون ایران و هم وضعیت فکری اجتماعی ایرانیان خارج از مرزها را مورد کنکاش قرار دهند. اما در مورد دوران پس از انقلاب مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان به دلیل تشنج بالای سیاسی کشور و نیز زد و خورد های فکری- سیاسی نخبگان که تا اعدام بزرگان نیز پیش میرود و نیز پس از آن قیام های سیاسی در گوشه و کنار ایران مورخان را از توجه کافی به وضعیت اجتماعی مردم غافل کرده است. از سوی دیگر در دوره پهلوی نیز که با روی کار آمدن رضاخان کشور تحت استبداد او به یکنواختی سطحی می رسد و دستگاه حکومت به کارهای فرهنگی اقبال می کند جریان تاریخ نگاری روشنفکران به دلیل غفلت و یا تغافل تاریخی ای که نسبت به توده های مردم داشته اند از پرداختن به این موضوعات حذر می کنند. از این رو به نظر می رسد باید پیش از آن که نسلهای پیشین و یا فرزندان آنان که خاطرات پدران شان را هنوز در ذهن دارند از میان ما رخت بربندند، اقدام به ثبت و قید این خاطرات کرد.
چند روز پیش که کتابی آذری با عنوان «گوموشو پئنجک» (کت نقره ای) را در تبریز خریداری کردم با مطالعه آن متوجه اطلاعات جالب توجهی شدم که نویسنده کتاب از دوران پس از مشروطه به نقل از پدر خود ارائه کرده است. ایشان در این کتاب وضعیت اسفناک ایران در آن مقطع تاریخی را که منجر به مهاجرت اجباری برخی مردم شده بود و نیز مشاهدات خود از وضعیت مهاجران ایرانی در باکو و وضعیت معیشتی و اجتماعی آنان و نیز ذهینت حاکم بر ایرانیان آن دیار در مورد حکومت پهلوی و ایران را مطرح کرده است.