حاج نورالدین افندی و مقتل او
این مقاله نوشته آقای عبدالمجید اسماعیل اوغلو است که از استانبولی به فارسی ترجمه اش کرده ام. نخستین بار در شماره 19 فصلنامه بهارستان منتشر شد و بعد از آن در سایتهای مختلف به اشتراگ گذاشته شد.
...
عظمت و حقانیت حماسه عاشورا بهگونهای است که پس از قرنها، جانِ مشتاق پژوهشگرانی ازهمۀ ادیان ومذاهب را به سوی خود میکشد، بهگونهای که هر یک از آنان تلاش کردهاند تا با تالیف آثاری، گوشهای از این عظمت و مظلومیت سالار شهیدان حسین بن علی (ع) را به جهانیان بازرسانند.
حاج نورالدین افندی نیز به عنوان یک عالم سنّی قرن دهم هجری کوشیده است تا با تالیف مقتلالحسین (ع)، عشق خود را به سالار شهیدان و اهل بیت علیهمالسلام نشان دهد. قابل ذکر است که بخشهائی از مطالب مذکوردر مقتل او با علایق مذهبیش و مشرب اهل سنت درهمآمیخته شده است. بر این اساس، مجله پیام بهارستان در راستای مطالعات متنپژوهی در زمینۀ مقاتل و جایگاه آن در میان برادران اهل سنت اقدام به نشر این مقاله، که توسط آقای مسعود صدر محمدی ترجمه شده است، مینماید. دفتر مجله پیام بهارستان
حادثه شهادت امام حسین (ع) در سال 61 هجری /681 میلادی از جمله حوادث تأثر انگیزی است که در طول تاریخ اسلام، تأثیرات عمیقی بر قلبهای مسلمانان نهاده است. عواملی همچون نوه پیامبر و فرزند حضرت علی و فاطمه بودن امام حسین، تشنه واگذاشته شدن او و همراهانش، رخصت بازگشت ندادن به آنها ـ با وجود آنکه قصد بازگشت داشتند ـ رفتار بیرحمانه با کودکان و بیحرمتی به بانوان و سرانجام شهادت مظلومانه ایشان، بر اثرگذاری حادثه افزوده است. موضوع شهادت فاجعهبار امام حسین (ع) در حوزه ادبیات هم مانند معماری، تئاتر، مینیاتور و موسیقی، انعکاس یافته و بدین سان آثار منظوم و منثور فراوانی با این موضوع قلمی شده است.
از سالهای پس از عاشورا، زندگی امام حسین (ع)، هویتی افسانهای و منقبتی به خود گرفته و نام کربلا تبدیل به مضمون مهمی گشته است.[2] مراثی کربلا که بلافاصله بعد از حادثه کربلا سروده شدند، با پیشاهنگی ادبیات عرب، تبدیل به موضوعی مشترک در ادبیات اسلامی شد.[3] در دورههای بعد نیز در آغاز، با ماهیتی تاریخی ـ ادبی و بعدها صرفاً ادبی، آثاری که به حکایت و روایت حادثه میپرداخت با عنوان عمومی «مقتل الحسین» نگاشته شد.[4]
نخستین نمونه از این نوع ادبی ـ که جایگاه قابل توجهی در ادبیات عربی، فارسی و ترکی برای خود فراهم آورد ـ اثری است که جابر الجعفی (متوفی 128 هجری/ 746 میلادی) نگاشته است.[5] اما اثر مقتل الحسین ابو مخنف (متوفی 746 میلادی / 157 هجری) از آن جهت که اولین نمونه از این نوع نوشتههاست که به دست ما رسیده و هم از آن حیث که سرمشق و منبع محتوایی و ساختاری آثار بعد از خود بوده است، اهمیت خاصی دارد.
حادثه کربلا پس از ادبیات عرب میان ادیبان شیعی ایران نیز تبدیل به موضوعی قابل توجه گردید. نخستین مقتل مهم در ادبیات فاسی از سوی حسین واعظ کاشفی در سال 908/ 1502 به نام روضه الشهدا نوشته شده است. این اثر که در عین حال مهمترین منبع حدیقه السعداء فضولی بود، در مدت کوتاهی در جهان اسلام شناخته شده و ترجمهها و شرحهایی فراوان بر آن نوشتند.[6]
حادثه کربلا در ادبیات ترکی نیز در گروه موضوعاتی است که کار بسیاری روی آن انجام یافته است. این موضوع عموماً در ادبیات دینی و تصوف ترک و خصوصاً در ادبیات علوی ـ بکتاشی در قالبهای ادبیات دیوانی، مردمی و «عاشیق» جایگاه مهمی کسب کرده است. از جمله آثاری که در این موضوع نوشته شده و در گستره مکانی وسیعی در مراسمات ده روز نخستین ماه محرم خوانده میشود، مثنوی «مقتل الحسین» حاجی نورالدین است.[7]
آثاری را که با موضوع «مقتل الحسین» در ادبیات ترکی تا نیمه نخست سده شانزدهم که زمان نوشته شدن اثر حاج نورالدین افندی است، به صورت زیر میتوان آورد:
قدیمیترین نمونه مقتل الحسین در ادبیات ترکی، اثری است که در سال 763/ 1362 و به احتمال قوی به دست یوسف مداح نوشته شده است.[8] پس از آن، اثر یحیی بن بخشی که با نام مقتل الحسین در سال 905/ 1005 به اتمام رسانده و اثر کتاب مقاتل آل رسول[9] لامعی چلبی قرار میگیرند. میان مقاتلی که مؤلفان آنان مشخص است پس از آثار مذکور، مقتل الحسین نورالدین افندی است که موضوع بحث است.
در مورد این اثر که از سال 1285 تا کنون به کرّات چاپهای متعددی از آن به عمل آمده،[10] عبدالقادر کاراهان با بیان این نکته که بیشترین رغبت مردم را به خود جلب کرده، بسیار خوانده شده و فراوان تکثیر شده،[11] از حیث وسعت پخش آن را در ردیف حدیقهالسعداء فضولی ذکر کرده است.[12] ما نیز در این نوشتار با سخن گفتن از این اثر حاجی نورالدین افندی که از محبوبیت و رغبت فراوانی میان مردم برخوردار است، همراه ارائه اطلاعاتی در مورد زندگی او به بررسی شکل و محتوای اثرش خواهیم پرداخت.[13]
زندگی حاجی نورالدین افندی
بر اساس پژوهشهای ما به غیر از محمد طاهر بورسایی و عبدالقادر کاراهان، کسی دیگر چه در منابع قدیم و چه در منابع جدید، اطلاعاتی در مورد حیات نورالدین افندی ارائه نداده است.
محمد طاهر بورسایی پس از بررسی سراسر اثر نورالدین افندی برای یافتن اطلاعاتی در مورد او هشت بیت نخستین اثر را ذکر کرده است.[14] کاراهان نیز در اثر «مقاتل حسینی در ادبیات ترکی اناطولی» با ارائه ابیاتی از اثر، اطلاعاتی را در مورد محتوای اثر و شاعر آن ذکر میکند.[15]
نام شاعر در سه جا از اثر یاد شده است. در دو مورد «حاجی نورالدین» و یک مورد «نورالدین» قید شده است:
الـهـی حـاجـی نـورالدیـن گـدایـی
یئتیشدور فضلونا ائیله عطایی[16] (1583)[17]
با وجود پژوهشهایی که انجام یافت، در مورد تاریخ تولد و وفات، محل تولد و اطلاعاتی از این نوع، چیزی به دست نیامد. تنها اطلاعات مربوط به زندگانی او در قسمت «سبب تألیف کتاب » از سوی خود او ارائه شده است. شاعر در سفر حجی، با کشتی دزدان دریایی مواجه میگردد و در اثر اصابت توپهایی که از سوی دزدان شلیک میشده، افراد بسیاری کشته میشوند، به طوری که آب دریا با خون انسانها سرخ میشود. نورالدین افندی و همراهانش توان لازم برای مقابله با دزدان را نداشته، در نهایت به اسارت آنها در میآیند؛ از این رو نورالدین افندی برای مدت دو سال و نیم در جزیره رودوس (Rodos) محبوس میگردد. ( 1663-1670)[18]
شاعر پس از ارائه این اطلاعات به نام مرشد خود، «جمال لارندی»، اشاره میکند:
جمـال دور اسمـی هـم لارنـده شهـری
نظیری یوک آراسان جمله دهری (1674)
این مرد که نورالدین افندی با عبارت «شیخمان» از او یاد میکند، فردی واقف بر علوم ظاهری و باطنی و انسانی متقی بوده است. شاعر با همت عالی او از وضعیت موجود رهایی مییابد و این شیخ است که او را از «دریای غم» وا میرهاند. افندی که با پرداخت اجرت، امکان رهایی از اسارت را پیدا کرده، در سایه شیخ خود به حیات جدیدی رهنمون میگردد. ( 1671- 1678)
از جمله اطلاعات با اهمیتی که نورالدین افندی در این بخش ارائه میدهد، امامت او در مسجدی است که از سوی احمد پاشا هرسکزاده (متوفی 923 هجری /1517 میلادی )[19] در منطقهای موسوم به «دیل» است. این مکان علاوه بر مسجد، مکانی برای انجام خیرات و بیتوته مسافران نیز بوده است. شاعر در این قسمت از «دیل» با لحنی از روی ستایش یاد کرده و رسیدن به مراد خود و چیدن گلهای لطافت در آنجا را ذکر کرده است. افندی که بسیار در مجالس اولیا مینشسته، در دیل است که به حیات حقیقی دست مییابد. به طور کلی «دیل» در زندگی شاعر از اهمیت وافری برخوردار است، چرا که هدایای معنوی بینظیر برای خود را در این مکان مییابد و به حضور رجال الغیب واصل میشود. نکته دیگری که افندی از زندگی خود در این مقام ذکر میکند، در مورد مادرش است. او مادرش را زنی صالحه و همصحبت مردان الهی معرفی میکند. ( 1679 – 1619)
2- اثر مقتل الحسین حاجی نورالدین افندی
2 .1- نام اثر و تاریخ تالیف آن:
نام اثر در اسناد و نخستین صفحه اثر «وقعه کربلا» ذکر شده است، اما درون اثر با چنین نامی روبرو نمیشویم. با دقت در ابیاتی که شاعر به ذکر نام اثر پرداخته است، شاهد تسمیه کتاب با نامهای «مقتل حسین» و «حسینین مقتلی» هستیم.
به رغم اینکه محمد طاهر بورسایی اثر را با نام «مقتل حسین» [20]معرفی میکند، با توجه به اشاره کارهان و توجه به بیت زیر که شاعر به نام گذاری اثر اشاره میکند. معرفی اثر با نام «حسینین مقتلی» مناسب تر به نظر میآید:
حسـینیـن مقتلـی دئـدیـم بـونـا آد
ولی آچیلمادی بو رسمه بیر آد (1597)
شاعر در مصراع نخست با استفاده از گویش ترکی عبارت «مقتل حسین»، در مصراع دوم از عدم نامگذاری هیچ اثری با این نام تا کنون سخن گفته و به این وسیله سعی در جلب نظر به اصالت اثر خود دارد. چنین به نظر میرسد که با استفاده از «مقتل حسین» نیز که در ابیات مختلف از آن استفاده شده، به این نوع ادبی اشاره دارد.
نورالدین افندی، تاریخ تألیف اثر را در بیت پایانی اثر با عبارت «هو خیر و ابقی» ذکر کرده است. با احتساب حساب ابجدی، این عبارت سال اتمام تالیف اثر 940 هجری/34-1533 میلادی بوده است:
چون اولدی بو معانی شهد اعلا
دینو تاریخ «هو خیر و ابقی»
2 .2- سبب نگارش اثر:
سبب نگارش اثر در بخشی تحت عنوان «سبب تألیف کتاب» توضیح داده شده است. نورالدین افندی در یک روز بهاری که گلها شکفته و بلبلها نغمهخوان بودند، به فکر فرو میرود. او با تفکر در گذرا بودن این جهان و فراوانی الم و اضطراب در آن و غیر قابل اجتناب بودن ترک مال و ملک و تبدیل به مشتی خاک گشتن بنی آدم، برای دستیابی به وسیلهای برای وصول به رضایت حضرت حق از رجال الغیب در خواست ارشاد میکند. در جواب استمداد او «وسیله امر خداوندی، نگاشتن مقتل حسین است.»
بـونـا مقتـل حسـینـی دیـدی آنـلار
همان دم شهد وشکّر یئدی آنلار (1706)
بدین صورت نورالدین افندی که از حیرت اینکه چه باید کند گریان بوده و ذرهای خواب بر چشمانش نمیآمده، به مراد خود میرسد. پس از این ارشاد رجالالغیب، عشقی که حتی اگر به قیمت «بر دار شدن» هم باشد، بر قلب او حاکم میگردد. در سایه همین عشق، زبان او گویا شده و سخنان زیبای گوهر وار از ژرفای دریا استخراج میکند:
بنـی چـونکیـم عجـب سـئوادایا سـالدی
دیلیم غواص اولوب دریایا طالدی (1710)
3 .2- ویژگیهای ظاهری اثر:
الف ـ قالبهای نظم
مرجحترین قالب برای آثاری که نیاز به تفهیم طولانی دارند، مانند مضامین صوفیانه، اخلاقی، تاریخی و داستانی، قالب مثنوی بوده است. «مثنوی» به دلیل عدم محدودیت در تعداد و قوافی ابیات، از قالبهای پرکاربرد شعری محسوب میگردد.[21] قالب مورد استفاده «حسینین مقتلی» نیز مثنوی است.
در آثاری که در قالب مثنوی نوشته میشوند، شاهد استفاده از قالبهای غزل، قصیده و ... میان ابیات مثنوی هستیم. این اقدام برای رهانیدن خواننده از یکنواختی، جلب توجه او و تأمین خوانشی آسان و ذوقی از اثر انجام میگیرد.
این حالت در حسینین مقتلی نیز موجود است. در اثر علاوه بر 1726 بیت که در قالب مثنوی به نظم آمده، 4 مورد غزل نیز وجود دارد:
بین ابیات 733-736 : غزلی 4 بیتی
بین ابیات 814- 818: غزلی 5 بیتی
بین ابیات 911- 915: غزلی 5 بیتی
بین ابیات 980- 984: غزلی 5 بیتی
نکته قابل توجه در محلهای استفاده از قالب غزل در حسینین مقتلی این است که در مقامهایی که سخن از زبان قهرمانان اثر میرود یا به شعر بودن برخی منظومهها اشاره میگردد،[22] روال طبیعی اثر تغییر مییابد.
ب ـ وزن
وزن غالب در حسینین مقتلی، فاعلاتن فاعلاتن فاعلن از بحر رمل است. این قالب با توجه به کوتاهی آن، برای مثنوی سرایی بیشترین توجه را به خود جلب میکند و در ادبیات ترکی نیز از پرکاربردترین قالبها به شمار میآید.[23]دومین قالب مورد استفاده در اثر، قالب مفاعلن مفاعلن فعولن بحر هزج است:
ابیات 1 تا 1413 : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ابیات 1414 تا 1463 : مفاعلن مفاعلن فعولن
ابیات 1464 تا 1481 : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ابیات 1482 تا 1745 : مفاعلن مفاعلن فعولن
از این رو در حسینین مقتلی، 1431 بیت در قالب فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و 314 بیت در قالب مفاعلن مفاعلن فعولن است. تغییر قالبهای وزنی در اثر، عموماً در ارتباط با تغییر موضوعات است، چنان که نخستین تغییر در پایان «مجلس دهم» با ورود به موضوع مرگ یزید انجام یافته است. تغییر دیگر در بخشی تحت عنوان «نصایح اخوان» صورت یافته است. گفتنی است که یک مورد از این تغییرات وزنی با هیچ سببی هم چون تغییر موضوع یا هر علت دیگری قابل توضیح دادن نیست. نکته شایان ذکر دیگر، تلاشی است که مؤلف با ایجاد تغییرات وزنی در اثر برای ایجاد ضرب آهنگهای مختلف در اثر دارد.
نگارش مقتل مربوط به دورانی است که هنوز زبان ترکی با عروض در معنای تام آن انطباق نیافته است؛ از همین رو شاهد امالههایی که برای رعایت عروض انجام گرفته نیز هستیم.
ج ـ تعداد ابیات
نسخه مطبوع مورد بررسی ما، متشکل از 1745 بیت است. اولین مجلس از مجموع ده مجلس کتاب بین ابیات 1 تا 369، مجلس دوم 370 تا614، مجلس سوم 615 تا 700، مجلس چهارم 701 تا 805، مجلس پنجم 806 تا 902، مجلس ششم 903 تا 1119، مجلس هفتم 1120 تا 1256، مجلس هشتم 1257 تا 1333، مجلس نهم 1334 تا 1387، و مجلس دهم 1388 تا 1413 قرار دارند. علاوه بر این ده مجلس بخشهایی که تحت عنوان موت یزید بیدین لعنه الله ( 1414 تا 1481)، نصایح اخوان (1482 تا 1558)، مناجات (1559 تا 1657) و سبب تألیف کتاب (1658 تا 1745) در طول ابیات مذکور، بیان شدهاند.
4 .2- محتوای اثر
در ادبیات ترکی کلاسیک شِمای عمومی مثنویها شبیه هم است. در این ساختار، در بخش ابتدایی حمد الهی، نعت حضرت پیامبر (ص) و مدح چهار یار قرار میگیرد که در اثر نورالدین افندی نیز همین منوال رعایت شده است.
مقتل با «حمد و ثنای جناب حق» آغاز شده، سپس با ذکر تعدادی از اسمای حسنای، عظمت خداوند متعال و تسبیح گویی تمام آفرینش برای او مورد مشاهده قرار گرفته، با ذکر برخی از اسامی پیامبر (ص)، رحمه للعالمین بودن ایشان و رسالتشان برای راهنمایی بشر به راه راستین، مورد اشاره قرار گرفته است. پس از آن از خلفا راشدین به عنوان دوستان آن حضرت و کسانی که شبانهروز در راه اسلام در تکاپو بودند، یاد میگردد. (1 – 34)
ـ مجلس اول (39 – 160):
در این قسمت پس از بحث از چهار خلیفهای که پس از ارتحال حضرت پیامبر بر سر کار آمدند، از حضرت حسن (ع) و امام حسین (ع) نام برده میشود، اما آل امیه به این کار اجازه نداده، حق آنان را غصب میکنند. ابتدا امام حسن، با مسموم شدن به شهادت میرسد و نوبت به امام حسین میرسد. در این زمان معاویه بر تخت است و پس از مردن او یزید بر سر کار میآید. او شام را مرکز سلطنت خود انتخاب میکند، در حالی که امام حسین (ع) در مکه است. یزید با ارسال هدایایی به اکناف حکومت سعی در جذب افراد به خود دارد. برای همین نیز نعمان را به کوفه و عبیدالله بن زیاد را به بصره مأمور میکند.
72 مسلمان جسور که امکان صبر در برابر ظلمها را ندارند، در منزل شریح قاضی اجتماع میکنند و با دعوت از امام حسین (ع)، تصمیم بر تبعیت از او میگیرند. بنا بر این نامهای به ایشان نوشته میشود. امام حسین (ع) به محض دریافت نامه به استشاره میپردازد. در کنار کسانی که موافق با مضمون نامهاند، کسانی نیز این مسئله را خطرناک دانسته، از امکان خبردار شدن یزید و بیشرمی او سخن به میان میآورند. امام حسین (ع) با بیان این سخن که «تقدیر حضرت حق هر چه هست، آن خواهد شد»، مسلم بن عقیل و سعد را برای بررسی وضعیت به کوفه اعزام میدارد. (161-369)
[پس از این]، عنوان «در بیان سنی جستن مسلم بن عقیل و سعد در کوفه» قرار دارد. در کوفه در منزل هانی بن عروه اجتماع میشود و برای امام حسین (ع) بیعت اخذ میگردد. در زمان کوتاهی شمار «سربازان سنی» بالغ بر پانزده هزار میگردد. مسلم در روز یست و هفتم ضمن نامهای که توسط سعد ارسال میکند، وضعیت را برای امام حسین (ع) تشریح کرده، از او میخواهد هر چه سریعتر حرکت کند. امام حسین (ع) نیز به محض دریافت نامه، راهی میشود. با رسیدن این خبر به یزید، او نیز نامهای به عبیدالله نوشته، از او میخواهد ضمن آمادهسازی خود، مانع رسیدن امام حسین (ع) به کوفه گردد. ابتدا مسلم در کوفه شناسایی شده، شهید میگردد. دو فرزند مسلم نیز با وجود فرار از دست خارجیها، نهایتاً دستگیر شده و بیرحمانه کشته میشوند. عبیدالله از قتل آن دو کودک معصوم به خشم آمده، حکم به قتل قاتل آن دو میدهد.
مجلس دوم (370-614)
امام حسین (ع) همراه خاندان و یاران خود، به سوی کوفه حرکت میکند. در منطقهای موسوم به «کاراسو» (سیاه آب) با کاروانی که از سوی کوفه میآید، روبرو میشوند. مردی به نام ظهر بن حصین (zehr b. hasin) با شکوه و زاری از مظالم نعمان خبر شهادت مسلم و دو فرزند او را به حضرت میدهد و از امام حسین (ع) میخواهد تا از ترک مکه منصرف شود و با توجه به خطری که از سوی آنان متوجه حضرت است، به او التماس میکند تا باز گردد. اما امام حسین (ع) با گفتن اینکه «یاور ما خداست»، نظر خود مبنی بر عدم بازگشت را بیان میکند.
ظهر نیز برای راهنمایی به کاروان ملحق شده و کاروان راه خود را ادامه میدهد. در این میان خبر حرکت امام حسین (ع) به همراه هفتاد و دو مرد به سوی کوفه به عبیدالله بن زیاد میرسد. عبیدالله نعمان را از ماوقع خبردار میکند و او نیز ضرورت سد طریق آنان توسط 1 هزار سرباز را بیان میدارد. عبیدالله نیز ضمن مأموریت دادن به حُرّ مبنی بر جمع آوری 10 هزار سرباز و حرکت به سوی امام حسین (ع) از او میخواهد تا ابتدا به آرامی و با مسالمت از امام حسین (ع) بخواهد تا ضمن صرف نظر از این کار باز گردد، در غیر این صورت دستور به بازداشت او میدهد.
امام حسین (ع) با همراهی مردان خود به محض ورود به کربلا، متوجه حضور سربازان میشود و قاسم بن حاتم را برای بررسی شرایط به سوی آنان میفرستد. قاسم در صحبت با حرّ، از فانی بودن دنیا و اشتباه بودن اقدام حُرّ سخن میگوید. حُرّ نیز با گریه کردن، اظهار پشیمانی میکند. اما به خاطر خانوادهاش که اکنون در نزد خارجیها هستند، امکان ملحق شدن خود را غیر ممکن مییابد.
امام حسین (ع) و یارانش به مکانی که در آینده مزارشان خواهد بود، میرسند. امام حسین (ع) مشتی خاک را برداشته و میبوید و اظهار میدارد: اینجا ایستادنی هستیم و باید آنچه در تقدیر است را اینجا ببینیم.
عبیدالله تصمیم میگیرد تا سربازان جدیدی را علیه امام حسین (ع) اعزام کند. عمرو نحس (Amr-I Nahs) (عمر بن سعد) را احضار کرده، ضمن اعطای مال و مقام و دارایی به او دستور میدهد تا با جمع آوری سی هزار سرباز به سوی امام حسین (ع) حرکت کند. او یا باید بیعت اخذ نماید یا رأس امام حسین (ع) را جدا کند.
عمرو با ورود به کربلا تصمیم به جنگ میگیرد اما حُرّ مانع شده و ابراز میدارد که با مذاکره با امام حسین (ع) شاید بتواند او را برای بیعت اقناع نماید. او با آمدن نزد امام حسین (ع) از جمع شدن 80 هزار سرباز و عدم امکان رهایی از دست آنان جز با بیعت سخن میگوید. اما امام حسین (ع) با بیان فانی بودن دنیا، وجوب تبعیت از آل رسولالله را به او بازگو میکند و این چنین حُرّ با آن حضرت بیعت میکند. سپس حُرّ با بازگشت به لشکر به هر نحوی، سعی بر منصرف ساختن نحس از جنگ میکند و در نهایت با بیثمر دیدن تلاشهای خود، همراه دو فرزندش به امام حسین (ع) ملحق میگردد. خارجیها سِمت حُرّ را به شمر واگذار میکنند.
عمرو دستور میدهد تا برای سلب مجال جنگ از امام حسین (ع)، مانع رسیدن او به آب شوند و برای همین هفت هزار سرباز را مأمور میکند. امام حسین (ع) با توجه به امکان هلاک شدن همراهانش از تشنگی، تصمیم بر بازگشت میگیرد، اما همراهانش با پی بردن به این امر، از بازگشت سرباز زده، از عاشقانه جان دادن خود سخن میرانند. تنها خواسته آنان از امام حسین (ع) شفاعتشان در روز جزاست. امام حسین (ع) نیز میگرید و آنان را بسیار دعا میکند. شب هنگام امام حسین (ع)، حضرت پیامبر را در خواب میبیند. حضرت پیامبر از او میخواهد تا با صبر کردن و تسلیم شدن در برابر تقدیر الهی جان خود را فدا کرده، پادشاه زمره شهیدان شود. امام حسین (ع) پس از بیداری، رؤیای خود را به یاد میآورد و خدا را سپاس میگوید.
مجلس سوم ( 615-700)
در حالی که مردان همراه امام حسین (ع) 72 تن هستند و خارجیان 83 هزار نفر را بالغ میشوند، طبل جنگ به صدا در میآید. زاده مسلم برای خون خواهی پدر خویش از امام حسین (ع) برای رفتن به میدان مبارزه اذن میطلبد و با اذن او، پس از ورود به میدان با دو نفر جنگیده و آنان را به قتل میرساند. پس از آن دو هیچ کس حاضر به مبارزه با او نمیشود و او به خدمت امام حسین (ع) باز گشته، جرعهای آب میخواهد و جان میدهد.
سپس حُرّ وارد میدان شده، 60 نفر از خارجیان را میکشد، خارجیها همگی به یک باره بر او حملهور میشوند. او با حالتی نزار، به حضور امام حسین (ع) بازگشته، شهید میشود.
مجلس چهارم (701 – 805 )
سعد، غلام حضرت علی، قاسم فرزند جعفر صادق و برادران و غلامان امام حسین (ع)، به شهادت میرسند. طالب بن جعفر نیز پس از هلاکت 72 مرد از خارجیان، شهید میشود. فرزند حضرت حسن، قاسم، وارد میدان مبارزه میشود و برای خارجیان شعر میسراید. خارجیان به یک باره بر او حمله میبرند. قاسم 132 نفر از آنان را کشته و از 33 ناحیه زخم بر میدارد. با شهادت او سر مبارکش را از پیکرش جدا کرده، طبل ظفر مینوازند. پس از او برادرش عبدالله وارد میدان میشود. عمرو دستور بر قتل او میدهد. عبدالله هزار سرباز را هلاک میکند.
مجلس پنجم ( 806- 902)
در نهایت عبدالله نیز به مقام شهادت نایل میشود. این بار برادر امام حسین (ع)، عون، وارد میدان جنگ میشود. او بسیاری از خارجیها را میکشد و سرانجام با حمله یک باره آنان شهید شدهف سرش از تن جدا میگردد. تنها یک نفر از برادران امام حسین (ع)، عباس، باقی است. امام حسین (ع) او را برای گرفتن آب مأمور میکند. عباس (ع) با گذر به طرف مقابل، مشک را پر آب مینماید، اما به هنگام بازگشت، عمر امر بر ممانعت او از بازگشت و کشتن او میدهد. عباس نیز با جدا شدن سر از پیکرش شهید میشود. [حال] امام حسین (ع) و فرزند او، علی، ماندهاند. علی از پدر اذن خروج میخواهد، اما امام حسین (ع) با بازداشتن او، اقدام به سخنرانی مفصل و پرشوری میکند. خارجیان با شنیدن این سخنان، در مورد اشتباه بودن اقدامات خود به سخن با عمرو میپردازند.
مجلس ششم ( 903 – 1119)
علی سرانجام از پدر اذن میدان میگیرد. در مقابل او طاذق است که عمرو نحس حکمرانی بر مناطق اطراف موصل را به او وعده داده است. علی او را هلاک میکند. پس از او پسرش طلحه به میدان میآید که او نیز هلاک میشود. ابن نوفل همراه 10 هزار سربازش بر علی هجوم میبرند، او 130 نفر را هلاک میکند، اما بر اثر ضربهای که از پشت بر دستش اصابت میکند، زخمی میشود. علی به نزد پدر باز میگردد و روی زانوانش چشم فرو میبندد. حسین دیگر تنهاست.
ابراهیم فرزند کوچک امام حسین (ع) در حال گریستن است. او در حالی که ابراهیم را در بر گرفته، خطاب به خارجیان میگوید که این کودک چند روز است که تشنه است و از آنان میخواهد تا به کودک آب دهند. اما کودک با تیری که افکنده میشود و دهان او را زخمی میسازد، با حیات وداع میکند. پس از آن امام حسین (ع) زره پوشیده و ذوالفقار را بر کمر میبندد. دختران و خواهرانش به او التماس میکنند تا به میدان نرود، اما امام حسین (ع) با گفتن این که تقدیر حق هر چه باشد همان خواهد شد، آنان را به خداوند سپرده، خود راهی میدان میشود. او پس از خطاب به عمرو که فریفته دنیا شده، اعمال ناپسندی را پیشه کرده و اولاد رسول را تحقیر نموده است، با او شروع به رزم مینماید. او با ذوالفقار، تیر و کمان و نیزهاش، بسیاری را کشته و برای اندکی استراحت به خیمه باز میگردد. او که از هفت موضع زخمی شده، به حفظ فرزند هفت سالهاش، زینالعابدین، امر میکند تا نسلشان منقطع نگردد و با فرزندانش وداع میگوید.
خارجیان در میان خود شور کرده و به این نتیجه میرسند که باید امام حسین (ع) را محاصره نمود. برای همین سربازان به چهار گروه تقسیم شده، آن حضرت را در میان میگیرند. امام حسین (ع) که وضعیت محاصره را درک میکند، با اسب خود بر صفها هجوم برده، افراد فراوانی را هلاک میکند، اما در نهایت از توان میافتد. او از اسب خود بر زمین میخورد، اما مرکب او را ترک نکرده و اجازه نمیدهد که کسی هم به او نزدیک گردد. برای همین سربازان اسب را آماج تیرهای خود قرار میدهند و اسب زخمی میشود.
امام حسین (ع) در میانه میدان تنها میماند. گروهی از خارجیها رأی بر دستگیری او و گروهی دیگر نظر بر قتل او میدهند. شمر ظالم خنجر بر دست میگیرد. امام حسین (ع) از او آب میخواهد و تعهد میکند در صورتی که به او آب دهد، خون خود را بر او حلال کند و در آخرت از شمر شکایتی نداشته باشد، اما شمر بیان میدارد که اگر زمین و آسمان آب گردد، باز از دادن آب امتناع خواهد ورزید. در این هنگام امام حسین (ع) با گفتن «حق» پای خود را بر زمین میکوبد و آب زیبا و گوارایی شروع به فوران از زمین میکند. امام حسین (ع) به اینکه این کار به امر الهی محقق شده و مسئله تشنگی نیست، بلکه امر الهی چنین تقدیر کرده است، اشاره میکند.
امام حسین (ع) از شمر میخواهد تا برای دیدن نشانهای، سینه خود را باز کند. حضرت با دیدن سینه او به تعبیر صحیح گفتار جد خود، حضرت پیامبر (ص)، اظهار میدارد. او در پاسخ شمر که از علت مسئله پرسیده بود، گفتة جد خود را مبنی بر اینکه «تو را فردی که سینهاش تماماً سیاه است خواهد کشت» میگوید. شمر امام حسین (ع) را بر پهلوی راست خوابانده، خنجر میکشد، اما به رغم اِعمال سه باره خنجر گلو را نمیبرد. امام حسین (ع) نیز با اشاره به اینکه گلوی او موضع بوسه حضرت پیامبر بوده و به همین سبب خنجر هیچ گاه از پیش رو گلو را نخواهد برید، اشاره میکند و میفرماید که تنها از پشت سر این کار را میتواند به انجام رساند. شمر نیز این چنین میکند. حادثه ای که تمام جهان را به لرزه در میآورد، انجام مییابد و امام حسین (ع) شهید میشود. با روان شدن خون او، تمام آفرینش به فغان میآید. ارض و سما تاریک میشود، آن چنان که چشمها توان دید را از دست میدهند. از درون سنگی که در همان موضع قرار دارد، دستی که روی آن بی ایمان مردن قاتل امام حسین (ع) و عدم شفاعت حضرت پیامبر (ص) و ابدی ماندن او در جهنم نگاشته شده بود، بیرون میآید.
با روشن شدن هوا، حملهکنندگان به خیمهها به غارت اموال بانوان حرم که 23 نفرند، میپردازند. اموال شهربانو، همسر امام حسین (ع)، و دو دخترش غارت میشود. با دستگیر کردن بانوان، همگی به سمت کوفه رهسپار میشوند. از میان لشکریان، شتربانی جا میماند تا به جستجوی غنایم برای خود بپردازد. لباسهای امام حسین (ع) جز جامگان زیرین او به غارت رفته بود؛ چشم این شتربان به جامگان زیرین حضرت افتاده، قصد آنها را میکند. امام حسین (ع) ابتدا با دست راست خود مانع از این عمل میشود، اما شتربان دست او را قطع میکند و همین طور با مانع شدن دست چپ، آن دست نیز بریده میشود. او در آستانه نیل به هدفش، به ناگاه میبیند که مردی از پیش رو میآید و او از کارش باز میماند. آن مرد پیکر امام حسین (ع) را در بر گرفته، شروع به گریستن میکند. از پی او دو مرد دیگر میآیند. آخرین فردی که آمده ـ حضرت علی (ع) ـ از امام حسین (ع) در مورد بریده شدن دستانش و فاعل این عمل میپرسد و دعا میکند که انجام دهنده این عمل مسخ به خوک شده، تا پایان عمر، خویشتن خویش را لعن کند. در همان لحظه سیمای شتربان قلب به خوک شده و او شروع به لعنت گفتن به خود میکند. از اویس قرنی نقل شده که او چنین شخصی را که صورت خوک خود را پوشانده و خود را لعن میکرده، دیده است.
مجلس هفتم (1120 – 1256)
شهدا تا پنجاه روز بر زمین میمانند. هر شب نوری از آسمان بر محل پیکر امام حسین (ع) فرود میآید. یهودیان اطراف با مشاهده نور، پی به عظمت امام حسین (ع) برده، او و اصحاب را جدای از هم دفن مینمایند.
خارجیها نیز در اطراف کوفه، در محلی نزدیک به خانه شمر اتراق میکنند و شمر به خانه خود میرود. همسر شمر که زن مؤمنهای بوده، با دیدن سرهای بریده شده، از صاحبان آنان میپرسد و شمر نیز در جواب میگوید که مربوط به شورشیان ضد حکومت هستند. در آن شب اتاقی که سر امام حسین (ع) در آن قرار داشته، پر از نور میشود و زنانی به آنجا آمده، سر را به دامان گرفته، دیدگان او را بوسیده، با مشک و عنبر آن را معطر میکنند.
زن شمر با مشاهده این وضعیت، از آن بانوان میخواهد که خود را معرفی نمایند. آنان بیان میکنند که حضرت فاطمه (س)، حضرت خدیجه، حضرت عایشه و حضرت مریم هستند و این سر نیز که با مشک معطرش ساختهاند، رأس امام حسین (ع) است. با غیب شدن آن بانوان مبارک، او آن سر را در دامن گرفته، آن را پاک کرده، موها و محاسن آن را شانه میزند؛ سپس پیش شمر رفته، به او میگوید که دیگر زن او نیست و خانه را ترک میکند.
فردا سرها بر نیزهها نصب شده و با نواختن طبلها کاروان به راه خود ادامه میدهد. و خبر نزدیک شدن به کوفه به عبیدالله مژده داده میشود. شمر و عمر وارد شهر شده، به حضور عبیدالله میرسند. رأس امام حسین (ع) نیز در سینیای به مجلس آورده میشود.
عبیدالله رأس را در دست گرفته، روی زانوی خود قرار میدهد و از عمرو میخواهد تا واقعه را به او گزارش دهد. عمرو شروع به نام بردن از کشته شدگان میکند و در پایان به نام امام حسین (ع) میرسد. در این هنگام خونی از رأس حضرت جریان مییابد که ابتدا لباسها و سپس زانوی عبیدالله را سوراخ میکند. او رأس را بر زمین میگذارد، اما یک پای او شروع به پوسیدن میکند. اطبا نیز نمیتوانند کمکی کنند و در نهایت بدن او عفونت میکند و او میمیرد. زمین از پذیرفتن جنازه او خودداری میکند؛ از این رو او را قطعه قطعه کرده، طعام سگان میکنند.
خارجیان تشکیل جلسه داده و در مورد اینکه چه کسی مسئولیت بردن سرها و زنان اسیر به شام را بر عهده خواهد گرفت، شور میکنند. در نهایت مسئولیت بر عهده عمرو قرار میگیرد و او باید همراه شمر، سرها را به یزید تسلیم کند. به راه میافتند؛ در طول مسیر، به صومعه ای قدیمی که در آن پانصد راهب به رهبری راهبی سیصد ساله وجود دارد، میرسند. این راهب از چهل سال پیش تا کنون از صومعه خارج نشده، اما برای مشاهده قافله بر پشت بام صومعه میآید و به تماشای رأسها میپردازد. او سپس از عمرو میخواهد تا یکی از سرها را برای یک شب به او امانت دهد، اگر چه ابتدا با درخواست او موافقت میشود، اما با اطلاع از اینکه رأس منظور مربوط به امام حسین (ع) است، جواب رد به او داده میشود. راهب با پرداخت کیسهای پول طلا، در نهایت آنها را راضی میکند. شب هنگام اتاقی که سر در آن قرار دارد، مملو از نور میشود و حضرت آدم، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت نوح، حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت محمد (ص) و چهار خلیفه به آنجا میآیند. راهب با مشاهده آنان مدهوش میشود.
راهب پس از به هوش آمدن، در مورد کسی که سیمایش از همه پر نورتر و هم چون گل تابان است میپرسد. خلیفه اول با معرفی پیامبر (ص) در مورد اینکه این سر متعلق به کیست، سخن میگوید. راهب مسلمان شده، رأس امام حسین (ع) را با گلاب شسته، مشک اندود میکند و فردا روز این وقایع را به اطلاع عمرو میرساند.
مجلس هشتم (1257 – 1333)
رأس امام حسین (ع) را از راهب گرفته، به راه خود ادامه میدهد و به شهر حلب نزدیک میشوند. شهربانو حامله است. او فرزندی به نام محسن به دنیا میآورد، اما کودک وفات مییابد. در نهایت به شام میرسند و خبر به یزید داده میشود. برای ورود به سرای دختران و خواهران امام حسین (ع) با پای برهنه و سرهای مکشوف در پشت در به انتظار نگه داشته میشوند. عمر و شمر با ورود به نزد یزید خود را به زمین میاندازند. یزید با دیدن رأس امام حسین (ع) خوشحال میشود. یکی از حضار خاطره دیدار خود با پیامبر و مسلمان شدنش را تعریف میکند و از نوازشهای حضرت پیامبر (ص) نسبت به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سخن میگوید و از یزید در مورد چگونگی این کار او سؤال میکند. این سخنان یزید را عصبانی میکند و یزید به قتل او دستور میدهد. فرد دیگری از حاضران در مجلس که یهودی است، با دیدن وضعیت دختران امام حسین (ع)، با اشاره به اینکه یهودیان به خاطر اینکه او از نسل حضرت داود است، او را به شدت احترام میکنند، از غیر قابل فهم بودن قتل آل حضرت پیامبر و وضعیت حاضر آنان در حالی که هنوز پنجاه سال از وفات او نگذشته، سخن میگوید.
او با گفتن اینکه این چه مسلمانیای است، یزید را مورد شماتت و تحقیر قرار میدهد و اعلام اسلام میکند، اما خارجیان او را نیز گردن میزنند.
مجلس نهم (1334 – 1387)
یزید دستور میدهد زین العابدین (ع)، فرزند امام حسین (ع)، به مجلس وارد شود. او با گفتن اینکه آنها لایق رهبری الهی نبودهاند و با خاطر نشان کردن آنچه بر سر آنان آمده، سعی میکند تا زینالعابدین را تحقیر کند، اما زینالعابدین خطاب به یزید، از نادرست بودن اعمال او و لشکر پیامبر بودن سپاه پدرش و لشکر دوستان شیطان بودن دشمنان آنان سخن میگوید. یزید با این سخنان غضبناک شده، دستور زدن گردن زین العابدین را صادر میکند، اما خواهر زین العابدین، ام کلثوم، مانع شده و به او در مورد عذابی که در قیامت برای قطع نسل حضرت پیامبر روی زمین متوجهش خواهد شد، هشدار میدهد.
با شنیدن این سخنان یزید از زین العابدین میخواهد تا هر خواستهای که دارد بگوید. زین العابدین نیز علاوه بر درخواست رأس پدرش، میخواهد تا اجازه ایراد خطبه بر منیر در روز جمعه به او داده شود. یزید نیز قبول میکند. اما با فرا رسیدن زمان سخنرانی زین العابدین یزید با هرأس از سخنانی که او میتواند بگوید، از زین العابدین میخواهد تا سخنانش رابدون این که بر منبر قرار گیرد ایراد نماید. در این هنگام زین العابدین که هنوز هفت ساله است، با ثنای خداوند و صلوات بر حضرت پیامبر (ص)، شروع به باز گفتن آنچه بر سر پدر و برادرانش آمده بود، میکند.
مجلس دهم (1388 – 1413)
یزید که راضی به ادامه سخنرانی زینالعابدین نیست دستور به اقامه نماز جمعه میدهد. امام [جمعه] نیز بیدرنگ در محراب ایستاده شروع به نماز میکند.
سنیان با ویران کردن سرای یزید، سعی میکنند تا آن را به آتش کشند. در این بین، آسمان با ابرهای تیره پوشیده شده، فضا سراسر تاریک میشود و مردم سخن از رسیدن موعد قیامت میکنند. باران شروع به بارش میکند، سیل به راه میافتد، به طوری که نیمی از شام غرق در آب شده، افراد بسیاری کشته میشوند. در نظر مردم این عذابی الهی است که سبب آن نیز یزید است. با توجه به این، مروان از یزید میخواهد تا هرچه زودتر نزدیکان امام حسین (ع) را از شهر خارج سازد که در غیر این تقدیر، تخت از دست خواهد رفت. یزید به زین العابدین پیغام میدهد هر چه بخواهند به آنان اعطا خواهد شد و او قصد فریب آنان با مال و ملک را ندارد. او همچنین میخواهد تا در صورتی که قصد ماندن تا فردا را داشته باشند، زین العابدین با قرار گرفتن در فراز منبر، او را دعا کند.
موت یزید بی دین ـ لعنه الله ـ (1414-1481)
در میان عجمان، مردی جلیل القدر به نام محمد عراقی است. او همراه چهارصد نفر از خدمتکارانش در سفری به شام میرسد و در آنجا از آنچه بر امام حسین (ع) رفته آگاه میگردد. با اطلاع از این مسئله، بسیار متأثر شده، از حضرت حق میخواهد تا ظالمان را به جزایشان برساند. او بسیار گریسته و به خواب میرود. در عالم رؤیا خود را در صحنه قیامت مییابد. نیکان معین شدهاند و بدان راهی جهنماند. در میان افرادی که در صحرای محشر هستند، حضرت محمد (ص) را با چهره نورانیاش میشناسد و از ایشان درخواست شفاعت میکند، اما حضرت پیامبر حتی به او نگاهی هم نمیکند. محمد عراقی از چرایی قضیه و چیستی گناه خود پرسش میکند و حضرت پیامبر، علت را بیتفاوتی او در برابر کشته شدن امام حسین (ع) بیان میدارد و به او میفرماید تا فردا همراه یاران خود به مسجد بروند و زین العابدین را که در دست یزید گرفتار است، نجات دهند.
محمد عراقی به محض بیدار شدن، افراد خود را تسلیح کرده، فردا روز همگی داخل مسجد میشوند. یزید نیز همراه مروان وارد مسجد میشود. محمد عراقی با صدای رسا، مسلمانان را مورد خطاب قرار داده و از تمام دوستداران حضرت پیامبر میخواهد تا وفای به عهد کنند. او میگوید که باید امروز اموال قاتل امام حسین (ع) مصادره و گردن او زده شود. در این هنگام تمام سنیان شمشیرهای خود را از نیام در آورده، به سوی یزید حملهور میشوند. چهارصد مرد همراه عراقی با سربازان یزید درگیر شده، آنان را هلاک میکنند. یزید با مشاهده وضعیت به سوی سرای فرار میکند، اما سر راه، در چاهی خشک شده میافتد و هلاک میشود. شهربانو و ام کلثوم با بیماری وفات میکنند و حضرت زینالعابدین همراه باقی اهل قافله به سوی مدینه رهسپار میگردد. با رسیدن آنان به مدینه، استقبال کنندگان ایشان برای شهادت امام حسین (ع) در نهایت حزن و بیقراری هستند.
نصایح اخوان (1482-1558)
شاعر در این قسمت ابتدا، با وجود بندهای گناهکار و عاصی بودن از پناهندگی خود به خداوند قادر و کثیر الرحمه و درخواست عفو از جانب حق برای خود سخن میگوید، او از خداوند میخواهد تا در آخرین نفس با ایمان از این دنیا رحلت کند و مزار او در نزدیکی مزار امام حسین (ع) قرار گیرد. پس از این عبارت، نورالدین افندی شروع به نصیحت میکند. در این قسمت، رعایت اوامر الهی در تمامی امور، دوری از غیبت، ریا و حسد و فانی و گذرا بودن دنیا مورد تأکید قرار میگیرد.
مناجات ( 1559 – 1657)
در این قسمت شاعر با حالتی گنهکار به حضور خداوندی که منزّه از هر زمان و مکانی است آمده و خواستار عفو خویش است. او از جناب حق میخواهد تا به خاطر قرآن، نام حضرت پیامبر(ص)، جسم، روح، رأس بریده و خون ریخته شده امام حسین (ع) و نیز به حرمت اصحاب همراه او و خون ریخته شده آنان و سرهای بریده آنان، او را ببخشاید. شاعر با بیان آرزوی محشور شدن خود با امام حسین (ع)، شفاعت حضرت پیامبر را طلب میکند. همچنین از نام اثر خود، نوشته شدن آن و وضعیت یزید سخن میگوید و در نهایت به مدح و ثنای روح پاک امام حسین (ع) و همراهان او در کربلا میپردازد.
سبب تألیف کتاب (1658 – 1745)
شاعر در این قسمت پس از ارائه اطلاعاتی در مورد حیات شخصی خود، در مورد چگونگی نوشته شدن این اثر سخن میگوید. او با تشبیه کتاب خود به هدیه مور به حضرت سلیمان، درخواست مقبولیت کتابش را بیان میدارد. مقتل با حمد جناب حق و صلوات بر حضرت پیامبر و آل او، با بیتی که بیانگر تاریخ تألیف آن است، به پایان میرسد.
نتیجه
در این نوشتار که با هدف بررسی ویژگیهای اثر «حسینین مقتلی» مربوط به حاج نورالدین افندی که در نیمه نخست قرن شانزدهم نوشته، نتایج زیر به دست آمد:
1. نام اثر در منابع و صفحه نخست اثر با نام «وقعه کربلا» آمده، اما در متن اثر به چنین نامی اشاره نشده است. اثر از سوی مؤلف به صورت «حسینین مقتلی» معرفی شده است.
2. تاریخ تالیف کتاب توسط نورالدین افندی در بیت پایانی کتاب به حساب ابجد نوشته شده است. با حساب ابجد، اثر در سال 940 ق. / 4-1533 م. نوشته شده است.
3. حاج نورالدین سبب تألیف کتاب را رجال الغیب معرفی میکند، او برای رسیدن به رضای الهی در پی وسیلهای از مردان الهی طلب همت میکند که در پاسخ «مقتل حسین» بر او الهام میشود.
4. اثر در 1745 بیت و عموماً بر نوع مثنوی نوشته شده است. همچنین در اثر یک غزل چهار بیتی و سه غزل پنج بیتی نیز وجود دارد. قسمت اعظم مقتل در قالب فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و بخشی نیز در قالب مفاعلن مفاعلن فعولن است.
5. اثر پس از ده مجلس که بخش اساسی کتاب را تشکیل میدهد، با بحث از مرگ یزید، نصایح اخوان، مناجات، سبب تألیف کتاب و اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی مؤلف به اتمام میرسد.
[1]. نوشتار حاضر، ترجمه مقالهای است با مشخصات زیر:
Abdulmecit İslamoğlu, Hacı Nureddin efendi ve Hüseynin Makteli Adlı Eseri, Çeşitli Yönleriyle Kerbela, 2.c., s.43-60 , T.C. Başbakanlık tanıtma fonu, Sivas, 2010.
[2]. Mustafa uzun, Türk Edebiyyatında Kerbela, T. Diyanet vakfi İslam Ansiklopedisi, Ankara, 2002, c.25 , s.274-275
[3]. مراثی کربلا به عنوان موضوعی برای تز دکترا مورد بررسی قرار گرفتهاست. بنگرید به:
Bünyamin Çağlayan, Kerbela mersiyeleri, Gazi Un. Sosiyal Bilimler Enstitu, Ankara, 1997.
Mehmet Arsalan, Mehtap Erdoğan, Kerbela Mersiyeleri, Tunceli Un. Alevilik uygulama ve Araştırma Yayınları, Ankara, 2009.
[4]. Şeyma Güngör, Fuzuli-Hadikatüs-Süeda, Kültür ve Turizm Bakanlığı Yayınları, Ankara, 1987, s.22.
[5]. بنا بر مشهور نخستین مقتل، اثر نام برده شده است، اما در برخی منابع، اولین نوشته مربوط به موضوع کربلا را متعلق به اصبغ بن نباته، از یاران حضرت علی (ع)، دانستهاند. بنگرید به:
Ertuğrul Ertekin, Arapça Farsça ve Türkçe Maktel-i Hüseynler, Aşina, sayı 23-24 , 2006 , s. 82
[6]. برای اطلاعات بیشتر در مورد مقتل الحسین مراجعه کنید به:
Şeyma Güngör, Maktali Hüseyn, D.İ.A , Ankara, 2003, c.27, s.274
[7]. Mustafa uzun, Türk Edebiyyatında Kerbela, T. Diyanet vakfi İslam Ansiklopedisi, Ankara, 2002, c.25 , s.274
[8]. در مورد این اثر، دو مورد تز دکترا نوشته شده است:
Nurcan Öznal Güder, Kastamonulu Şazi Makteli Hüseyn, İstanbul Un. Sosiyal bilimler Enstitüsü, İst. , 1997
Özlem Demirel, Aşikinin Makteli Hüseyni Üzerine Dil İncilemesi, , İstanbul Un. Sosiyal bilimler Enstitüsü, İst. , 2007
همچنین پژوهش دیگری نیز از سوی کنعان اؤزچلیک روی این کتاب انجام یافته است. او پس از بررسی حیات، آثار و طرفههای ادبی آثار او و نیز مواجهه کتابهای ورقا و گلشاه و نیز مقتل الحسین اگر چه نه به قطع و یقین، اما نظر بر واحد بودن نگارندگان این دو اثر دارد.
Kenan Özçelik, Yusif-i Meddah ve Maktel-i Hüseyn, Ankara Un. Sosiyal bilimler Enstitüsü ( Yeksek Lisana Tezi), Ankara, 2008
[9]. برای اطلاعات گستردهتر در مورد این اثر رجوع کنید به:
Harun Arslan, Lamei-Çelebi- Kitab-ı Maktel-i Al-i Resul , İstanbul Un. Sosiyal bilimler Enstitüsü ( Yeksek Lisana Tezi) , İst. , 2001
[10]. با عنوان «وقعه کربلا» در سالهای 1285، 1300، 1303، 1304، 1309، 1324، 1329، 1341 و یک مورد بی تاریخ چاپ وجود دارد. بنگرید به:
Abdulkadir Karahan, Anadolu Türk Edebiyyatında Maktel-i Hüseynler, Edebiyat Fakültesi Türkoloji Disiplini Mezuniyet Travayı, 1938-39 , s.23
Şeyma Güngör, Fuzuli-Hadikatüs-Süeda, s.28
[13]. در این پژوهش به هیچ کدام از نسخ موجود از کتاب ارجحیت داده نشده و نخستین طبع آن به عنوان معیار نوشتار انتخاب گردیده است:
Nureddin, Vaka-i Kerbela, Tevfik Efendi Matbaası, İst. , 1285
[18]. رودوس در دوران حاکمیت سلطان سلیم قانونی به سال 929/1522 تحت حاکمیت حکومت عثمانی قرار گرفت:
İsmail Hakkı Uzançarşılı, Osmanlı Tarihi, Türk Tarih Kurumu Basımevi, Ankara, 1949, c.2 , s.301-304
با توجه به این مطلب باید که دوران اسارت نورالدین افندی در این مکان مربوط به دوره پیش از سال 929/1522 باشد.
[19]. نام اصلی احمد پاشا – متولد 1459 در هرتسگ نووی- استفان (stjepan) است. او کوچکترین فرزند استفان ووکچیج کوساجا حاکم بوسنی جنوب شرقی بوده است. پس از فتح بوسنی توسط سلطان محمد فاتح، دوک استفان مجبور به اطاعت از حاکمیت عثمانی شده و فرزندش استفان نیز به سرای عثمانی انتقال یافت. [در سرای] نام احمد به او داده شده و با توجه به هرزگوویچ بودن خانواده اش او نیز با نام هرسکزاده شناخته شد. او توانست محبت و اعتماد سلطان را به خود جلب کرده، در مشاغل مختلف حکومتی عهدهدار وظایف گردد. بنگرید:
Şerafettin Turan, Hersekzade Ahmet Paşa, D.İ.A , İst. , 1998, c.17 , s.235-237
[20]. برای دریافت علت نام نهادن به صورت «مقتل حسین» به ابیات 701 و 1706 و نیز برای عنوان حسینین مقتلی به ابیات 1595، 1660 و نیز 1732 مراجعه شود.
[21]. برای اطلاعات بیشتر در مورد قالب مثنوی مراجعه کنید به:
İsmail Ünver, Mesnevi, Türk dili, Türk şiiri özel sayısı2 (Divan Şiiri), T.D.K , Ankara, 1986, sayı 415, 416, 417, s. 430-563.