هیق

هیق نام روستای پدری ماست. اگرچه سالهاست که دیگر در آن روستا زندگی نمی‌کنیم، اما «هیق» برای ما نماد ریشه‌ها و اصالت‌هاست. این «ریشه‌ها» و «اصالت‌ها» دقیقا آن چیزی است که در این صفحه عالم مجاز در پی آنیم...

هیق

هیق نام روستای پدری ماست. اگرچه سالهاست که دیگر در آن روستا زندگی نمی‌کنیم، اما «هیق» برای ما نماد ریشه‌ها و اصالت‌هاست. این «ریشه‌ها» و «اصالت‌ها» دقیقا آن چیزی است که در این صفحه عالم مجاز در پی آنیم...

از زباله استانبول تا انحراف ما از مبانی انقلاب.

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ

این یادداشت در شماره دوم ماهنامه بهمن آذربایجان منتشر شد و مورد توجه دوستان و مخاطبان قرار گرفت.

....

ماه گذشته ترکیه شاهد برگزاری یکی از تاریخی ترین انتخابات های مجلس خود بود. نتیجه این انتخابات دو صفحه کاملا متفاوت را در برابر تاریخ سیاسی ترکیه می گشود. اگر در این انتخابات حزب عدالت و توسعه می توانست اکثریت نصف به اضافه یک نفر را کسب کند در این صورت برای یک دوره دیگر یکه تاز میدان سیاست ترکیه می شد و مطالبات سیاسی خود را که نتیجه ای جز تحولات بسیار عمیق سیاسی در ترکیه در پی نداشت را محقق می کرد و در غیر این صورت اولا حزب باید اعتراف به یک شکست می کرد و تن به تشکیل دولتی ائتلافی یا انتخابات زودهنگام و یا دولتی اقلیتی می داد. – اکنون که این مطلب نوشته می شود مذاکرات تشکیل دولت ائتلافی در حال انجام است.-

انتخابات برگزار شد و حزب عدالت و توسعه با وجود آن که باز هم تعداد بالایی از کرسی های مجلس را به دست آورد اما در عین حال شکست خورده انتخابات نیز محسوب شد و مسئولان رده بالای حزبی مجبور شدند تا جمله «پیام ملت را دریافت کردیم» را بر زبان بیاوردند.

این انتخابات و احتمالات پیش رو و نیز تاثیراتی که این احتمالات می تواند بر شرایط ترکیه و منطقه داشته باشد چنان هیاهوی رسانه ای را در پی داشت که خبری بسیار مهم در این میان گم شد و آن هم تحلیل حزب عدالت و تسعه از علت شکست خود بود!

پس از معلوم شدن نتایج و «شنیده شدن پیام ملت» شورای مرکزی حزب به تشکیلات های حزبی ذی ربط دستور داد تا تحلیل های لازم در مورد علل افت محبوبیت این حزب در انتخابات اخیر را تشریح کنند. ما به عنوان یک مخاطب خارجی قطعا مسئله سیاست های اشتباه این حزب در قبال سوریه را اولین علت خواهیم دانست و یا اگر کمی با مسائل داخلی ترکیه آشنایی داشته باشیم فساد اقتصادی و اداری حاصل از 12 سال حکومت یک تنه این حزب را عنوان خواهیم کرد. اما در گزارشی که به شورای مرکزی حزب ارائه شده بود اگر چه می شد این دو عنوان را نیز دید اما اصلی ترین علت شکست «عدم توجه به مسائل و نیازهای روزمره مردم و غفلت از پروژه های محلی و بومی برای رفع مشکلات مردم» عنوان شده بود. یکی از دیگر از علت ها نیز «عدم تفهیم دقیق برنامه هایی که در ذهن رهبران حزب بود به مردم» بیان شده بود.

از آن جایی که نگاه غالب در کشور ما به ترکیه بر اساس تاثیراتی است که رسانه های مادر جهان ارائه میدهند به صورت طبیعی این خبر از دید مخاطب ایرانی و حتی تحلیل گران ایرانی کنار ماند، در حالی که برای همه جریان های سیاسی و اجتماعی در داخل کشور می توانست درس و عبرتی بزرگ تلقی شود.

برای فهم عمق پیامی که حزب عدالت و توسعه از این انتخابات دریافت کرده است بهتر است اگرچه به اندازه چند سطر با سابقه این حزب آشنا شویم:

هسته اولیه حزب عدالت و توسعه در واقع شاخه ای از شاگردان مرحوم نجم الدین اربکان بودند که به بهانه اصلاح طلبی از حزب او انشعاب کرده و حزب جدیدی با گفتمان اسلامی را تاسیس کردند. این شاگردان با استفاده از پول و امکاناتی که داشتند با وجود این که شخص اربکان در قید حیات بود خود را به عنوان کسانی که قرائت به روزتری از گفتمان اسلامی ضمن حفظ نکات مثبت فعالیت اربکان داشتند معرفی کردند. اربکان در تمام دوره های فعالیت خود در قدرت سیاسی نهضت عظیم خدمات رسانی به ملت را به راه انداخته بود. این حزب اربکان بود که با مجاهده سیاسی برای تقسیم عادلانه ثروت در کشور توانسته بود در تمام آناطولی کارگاه ها و کارخانه های مختلف راه اندازی کند. این حزب توانسته بود در دوره اردوغان معضلاتی مانند جمع آوری زباله در استانبول، لجن های بندر این شهر و فاضلاب استانبول را حل کند. قیمت قند و شکر در مناطقی که تحت اداره شهرداری های تحت امر حزب اربکان بود ثبات داشت و ... اما حزب عدالت و توسعه نیز چیزی کم نگذاشت. این حزب با روی کار آمدن خود نهضت عظیم خدمات رسانی را آغاز کرد. جاده سازی، پل سازی، سد سازی، توسعه فرودگاه ها، نوسازی ناوگان شهری و جاده ای، کم کردن فرآیندهای بوروکراتیک، توسعه خدمات الکترونیک، ثبات در قیمت ها، افزایش ارزش پول ملی، پخش زغال در مناطق محروم در زمستان ها، رسیدگی به وضعیت بازنشستگان، افزایش واحدهای دانشگاهی در شهرهای مختلف کشور و موارد بسیار این چنینی مسائلی است که نمی توان از کارنامه حزب عدالت و توسعه پاک کرد. حزب در تمام کشور دارای دفاتر حزبی است که موظف به ثبت مشکلات مردم از ریز و درشت و انتقال آن به مرکز و از این طریق اطلاع رسانی دقیق به دولت در مورد مشکلات روزمره مردم هستند.

زمانی که این فرآیند را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که چرا با وجود این همه اشتباهات فاحش در سیاست خارجی دولت و نیز پرونده های عظیم فسادی که حتی تا مرز عدم اعتبار کابینه پیش رفت اما مردم ترکیه هنوز هم به اردوغان و هر کسی که از حزب او باشد رای میدهند!

اما در چند سال اخیر و خصوصا با بر روی کار آمدن داوداوغلو حزب به سمت مسائل کلان حرکت کرد. تغییر مدیریت جهانی و ساختار سازمان ملل برای حزب اهمیت بیشتری از تغییر شهرداری که در پخش زغال مستمندان تعلل کرده بود اهمیت یافت، بردن دموکراسی به سوریه بسیار بیشتر از بیرون آوردن کارگران معدن زغال سنگ اهمیت یافت و ارائه تصویری پدرسالارانه از خود اهمیتی بالاتر از رسیدگی کردن به وضعیت حقوق کارگران کارخانه ها برای حزب عدالت و توسعه پیدا کرد.

داوداوغلو به عنوان دبیر کل حزب عدالت و توسعه پس از دریافت گزارش کمیته های ذی ربط د رمورد علل ریزش آرا حزب در جلسه شورای مرکزی گفت: ما به این نتیجه رسیدم که مشغول شدن با مسائل کلان و غفلت از مسایل ریز و روزمره مردم نتایج ناگواری می تواند به همراه داشته باشد!

///

ما در داخل کشور خود نیز تقریبا با چنین تجربه ای روبرو شدیم اما چون گویا هیچ سیاستمدار ایرانی در پی محبوبیت نیست به این مسائلی توجهی نمی شود. احمدی نژاد با چنین صبغه ای وارد در کارزار شد و برای همین هم نظرها را به سوی خود جلب کرد. او چنان صحبت میکرد و در اوایل چنان عمل میکرد که هر روستایی مطمئن بود که او درد تمام روستائیان را از سختی آبیاری تا سختی خرید کود و فروش محصول را میداند. او چنان رفتار می کرد که همه احساس می کردند که او اضطراب یک پدر را در حالی که کودک تب کرده خود را در یک روستا در پشت کوه های ارسباران به خاطر نبود جاده گیر کرده و به دست گرفته است را متوجه می شود. البته گویا او متوجه می شد اما بعدها همان مسائلی که امروز دامنگیر اردوغان و حزب او شده است دامن احمدی نژآد را هم گرفت و برای او حل مشکل مدیریت سازمان ملل و شورای امنیت مهمتر از فروش گوجه فرنگی جنوب در اوایل بهار یا فروش پیاز شمالغرب در اواخر پاییز شد. او به جایی رسید که  بی آن که خجالتی بکشد از همه دعوت کرد تا گوجه های مورد نیازشان را از محله آنها خرید کنند در حالی که با ذکاوت خاص خودش قطعا متوجه بود که با این سخنان اعتراف به عدم مدیریت خود می کند.

اما در گستره ای وسیع تر جبهه انقلاب اسلامی نیز با همین درد حتی پیش از احمدی نژاد دست به گریبان شد و هنوز هم دردهای مزمن این مرض صعب العلاج جبهه انقلاب را به سختی تحت فشار قرار داده است.

انقبلا ما انقلاب کوخ نشینان بود و جبهه انقلاب جبهه فرزندان این کوخ نشینان. نهادها و سازمان های برآمده از انقلاب و تحت امر آن نیز باید که برای این کوخ نشینان کار می کرد. در ابتدای انقلاب نیز البته که این طور بود. تجربه های عظیم جهاد کشاورزی، جهاد سازندگی، جهاد مدرسه سازی، جهاد خانه سازی، نهضت سواد آموزی و مثال های این چنینی همه حکایت از آن داشت که این جبهه متوجه آن است که باید به فکر مشکلات روزمره مردم بود. کشیدن جاده برای یک روستای دور دست، بازسازی آسفالت یک جاده، ساختن خانه برای خانواده ای پرجمعیت و کم درآمد، تلاش برای باسواد کردن مردم و مسائلی این چنینی نخستین اولویت های جبهه انقلاب بود. به عنوان یک روستایی زاده باید بگویم که هنوز هم شیرین ترین خاطرات مردم روستا مربوط به دورانی است که جهاد وجود داشت و از پارچه و قند و شکر تا قلم و خودکار و کتاب لازم برای آنها را بی آن که منتی باشد برایشان مهیا می کرد.

اما امروز جبهه انقلاب اسلامی بیش از هر چیز با انتزاعیات و مسائلی که بیشتر نشان از بی دردی است مشغول است. حضور ساختمان های متعلق به نهادهای انقلابی در مناطق گران قیمت شهرها خود می تواند نمادی قابل توجه از این دورافتادگی از قشر کوخ نشین و در نتیجه دور شدن از احتیاجات ملموس مردم به حساب آید.

امروز در حالی که غذای خوابگاه های دانشجویی خراب است، سیستم ایاب و ذهاب به درستی کار نمی کند، سیستم بوروکراتیک دانشگاه ها روز به روز پیچیده تر و فربه تر می شود، سطح ارائه دروس توسط اساتید پایین آمده است و دهها مشکل این چنین اما بسیج دانشجویی کرسی آزاداندیشی برگذار می کند که آیا حجاب مصونیت است یا محدودیت؟! و البته انتظار دارد که دانشجویان هر روز پیش از روز گذشته در قالب بسیج دانشجویی فعال شوند.

باید از خودمان و از تمام نهادها و تشکیلات هایی که به عنوان تشکیلات های جبهه انقلاب اسلامی فعالیت می کنند بپرسیم که تا کنون چند نمایشگاه کتاب با تخفیفات قابل قبول در روستاها برگزار کرده ایم و به راستی چه برنامه ای برای شناسایی و تربیت کودکان مستعد روستایی انجام داده ایم؟

در حالی که سرطان فساد به صورت سازمان یافته تمام نهادهای این کشور را مستاصل کرده است (اعم از فساد مالی و اداری)، در حالی که کم فروشی علنی شرکت ها و کارخانه های بزرگ چون روز روشن است و در حالی که عملا سیستم اداری کشور به سوی فلج شدگی می رود اما عناصر جبهه انقلاب اسلامی اطلاعیه تهدید آمیز میدهند که اگر زنی در ورزشگاهی ظاهر شود زمین و آسمان را به هم میدوزیم.

در حالی که بحران زیست محیطی در کشور آینده حیات و ممات ما را مشخص می کند و رودخانه و دریاچه ها نابود شده است هیچ فردی و تشکیلاتی از جبهه انقلاب اسلامی یک اعتراض کوچک نیز برای این مساله انجام نمیدهد.

درحالی که تعداد کارتن خواب ها و کودکان کار و زنان خیابانی در حال افزایش است اما هیچ گروه و تشکیلات انقلابی فکری برای کمک رسانی، برای تربیت، برای سوادآموزی و برای دستگیری از این قشر نمی کند.

نکته بسیار عجیب تر در این میان آن که حتی نهادهای سنتی ای ماند هیئات مذهبی و هیئت امناهای مساجد نیز که پیش از این به صورت ذاتی خود را مسئول رسیدگی به مسائلی این چنینی می دانستند نیز کارکرد خود را از دست داده اند.

در این میان یکی از بهترین مثال ها برای انحراف جهتگیری جبهه انقلاب اسلامی تیترهای روزنامه کیهان است. شاید بتوان ادعا کرد تیتر یک های روزنامه کیهان می تواند نشان دهنده سمت و سوی جهتگیری فکری عناصر مختلف جبهه انقلاب اسلامی باشد. اگر چنین فرضی را صادق بدانیم در این صورت باید بگوییم که طیفی که این روزنامه با درجات مختلف در حالی نمایندگی آن است به هیچ وجه ارتباطی با روزمره های مردم ندارند. در حالی که در کشور پرونده های فساد، مشکل آب، مشکل جاده های مرگ، مشکل کودکان بدون شناسنامه، مشکل مهاجرت دسته جمعی از روستاها و شهرهای دورافتاده به شهرهای بزرگ و ده ها مشکل این چنینی وجود دارد منتظر است تا یک زنجی در آمریکا به دست پلیس این کشور کشته شود تا تیتر یک زند و یا گروه های چپ در انگلیس تظاهرات کنند و این روزنامه خطاب به ملت ایران از طرف ملت انگلیس بنویسد: به داد ما برسید!!! (تیتر روز 31 خرداد)

...

کوتاه سخن آن که برای نجات از درد بی دردی و برای رهایی از درد انحراف باید به میان مردم بازگشت. ای کاش تجربه های جهانی را در این مورد در نظر بگیریم.

اجازه دهید در کنار مساله عبرت آموز پیشین که از ترکیه عنوان شد مساله تجربه آموزی را نیز در پایان ذکر کنیم.

پس از آن که جنگ بوسنی به پایان رسید گروهی ا زجوانان متدین ترک که در بوسنی در حال جنگ بودند نیز به خان هها خود بازگشتند. این گروه در صحنه جنگ پتانسیل اقدام و هماهنگی بالایی را به دست آورده بودند و اکنون می دیدند که بوسنی پس از جنگ به همان میزان بوسنی دوران جنگ نیاز به کمک دارد. برای همین دست به تاسیس یک تشکیلات کمک های بشر دوستانه با هدف رساندن کمک های مردم به بوسنی برای رفع نیازهای انسانی و اولیه و روزمره مردم بوسنی زدند. امروز آن گروه صاحب تشکیلات عظیمی است که در 100 کشور جهان، در دور افتاده ترین نقاط آفریقا و خطرناکترین و غیربهداشتی ترین نقاط جهان دست به کمک رسانی میزند و تبدیل به پرچمی برای عزت ترکیه شده است.

این را مقایسه کنید با نوع تلقی ما که پس از جنگ هیائت های رزمندگان اسلام را به راه انداختیم!

...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی